می‌میرم آنچنان که ندیده است هیچکس
اینگونه مرگ را که شنیده است؟ هیچکس

می‌پرسم از خودم که از این راه گریه‌خیز
آیا کسی به خنده رسیده است؟ هیچکس

دنیای نابکار! مرا با تو کار نیست
جز مکر تو مرا ندریده است هیچکس

تلخی چنان که با تو عسل زهر می‌شود
از شاخه‌ی تو میوه نچیده است هیچکس

یوسف رسیده است به این شهر ناگزیر
انگشت حیرتی نبریده است هیچکس

دارم پناه می‌برم از هیچ سمت هیچ
در من به جز خدا ندمیده است هیچکس.


شاعر: حسین سنگری
 

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Deanna رزمنده سایبری دختران رزبلاگ مهرنگ دف دیوانه فروشگاه آنلاین عیارکالا انواع بيمه نامه وبيمه تکميل درمان چند شعر کوتاه ... wellcome ARMY